جدول جو
جدول جو

معنی حسن اصفهانی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن اصفهانی
(حَ سَ نِ اِ فَ)
نامش حسنعلی بود و متولی مزار شهیدیه محل قتل صفی میرزا صفوی به دست شاه عباس اول بود. احوال او در ذریعه (ج 9 ص 241) بنقل از نصرآبادی و تذکرۀ غنی آمده است. تخلص او حسن بوده است
برادر حاج عبدالله عطار از شاعران سدۀ یازدهم. نصرآبادی مثنوی ’خروسیه’ را بدو نسبت داده است. (ذریعه ج 9 ص 240). و او راست: مثنوی ’فتح نامه’. (کشف الظنون). رجوع به حسن یزدی شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَاِ فَ)
شاعر و معرکه گیر در دورۀ صفوی بود. شعر او در مجمع الخواص آمده است. (ذریعه ج 9 ص 246)
لغت نامه دهخدا
(حُسَ نِ اِ فَ)
سید قوام الدین از نقبای بزرگ اصفهان و فقیه بود. مدتی سمت اقضی القضاه اصفهان داشت و پس از فتح ماوراءالنهر بدست شاه صفوی قاضی بلخ بودو سپس به اصفهان بازگشت. (رجال حبیب السیر ص 248)
ابن عبدالرحیم تهرانی که در 1254 هجری قمری در کربلا درگذشت. او راست: ’الفصول فی علم الاصول’. وی برادر شیخ محمدتقی صاحب هدایه المسترشدین است. (ذریعه ج 6 ص 164) (ریحانه الادب)
لغت نامه دهخدا
(حُ یِ اِ فَ)
صادقی، کتابی دارد. در مجمعالخواص (ص 162) اشعار وی را آورده و آذر در آتشکده (ص 176) گوید خواهرزادۀ ملانیکی بود. سام میرزا او راحرفی خوانده و در تذکرۀ غنی حزنی را ملقب به تقی الدین دانسته گوید در 977 هجری قمری درگذشت و حرفی را متوفای سال 971 هجری قمری شمرده است. (ذریعه ج 9 ص 234)
لغت نامه دهخدا
(حُجْ جَ تِ اِ فَ)
در تذکرۀ روز روشن شعر او آمده و گویامقصود وی ناصرخسرو علوی باشد. (الذریعه ج 9 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ تِ اِ فَ)
اسمش علیخان و ملازم شاهزاده محمدرضا میرزا متخلص به افسر حکمران گیلان بود و مرتبۀ وزارت او یافت. هدایت گوید: ملاقاتش روی داده. جوانی نیکوخصایل شیرین شمایل مهربان خلیق و رفیق بود. چندی است که درگذشته. این بیت ازو به یادگار است:
ما در رهش ز پای فتادیم و دیگرند
آنانکه گفته اند به منزل رسیده ایم.
(مجمعالفصحا ج 2 ص 93) (ذریعه ج 9 ص 238)
لغت نامه دهخدا
(نِ اِ فَ)
طین نیشابوری است. (فهرست مخزن الادویه). طین خراسانی است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
ابن علی بن محمد بن العماد الکاتب محمد بن محمد بن حامد اصفهانی الاصل. در ذیحجۀ 653 هجری قمری متولد شده و از ابن الخرستانی و جز او حدیث شنید و مدتی در مکه میزیست ودر 727 هجری قمری درگذشت. (دررالکامنه ج 2 صص 26-27)
لغت نامه دهخدا
(اِ فَ)
علی بن سهل بن ازهر اصفهانی، مکنی به ابوالحسن. از بزرگان تصوف و از عارفان بنام اصفهان بود و بگفتۀ حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، بسال 280 هجری قمری در روزگار خلافت معتضد بالله درگذشت. وی مردی سخی و بزرگوار بود و شیخ بهایی در کشکول ازو حکایتی نقل میکند. و عطار مینویسد: علی بن سهل از اهل سکر و جذبه است. قبرش در قبرستان کهنۀ خارج اصفهان بیرون درب طوقچی است، تکیه اش خراب شده و آنچه موجود است عمارت جدیدی میباشد. (ازگاهنامۀ سیدجلال الدین طهرانی سال 1312 هجری شمسی). و رجوع به ابوالحسن، و تاریخ گزیده صص 772- 781 شود
لغت نامه دهخدا
سید سید ابن محمدمحسن اصفهانی، ابن محمدمحسن بن مرتضی اصفهانی. امام جمعه. مولد او اصفهان وبرادرزادۀ میر محمد مهدی اصفهانی امام جمعۀ طهران بود. در 1237 هجری قمری که محمدعلی میرزا پسر فتحعلیشاه درگذشت علمای ولایات به تسلیت بطهران آمدند میرزا ابوالقاسم نیز از اصفهان بدین عزم بطهران آمد و منظور نظر فتحعلیشاه شد و بامر او در طهران اقامت گزید ونزد ملاعبدالله بتحصیل حکمت و کلام و پیش ملامحمد تقی استرآبادی بکسب فقه و اصول پرداخت سپس بعتبات عالیات رفت و نزد شیخ حسن بن شیخ جعفر نجفی به تکمیل فقه و غیره اشتغال جست و به سال دوازدهم سلطنت محمدشاه پس ازمرگ عمش متقلد منصب امام جمعگی طهران گردید. میرزاتقی خان امیر نظام وقتی گفته بود: همه علما هرچه بمن نوشتند برای جلب نفع یا دفع ضرّ خود بود و امام جمعه هرچه نوشت اغاثۀ ملهوفی یا اعانت مظلومی بود. او راست: کتاب شرح بلدان مفتوحه العنوه، کتاب ذکر فتاوی واحوال خود، کتاب در تحقیق مطالب اصولیه، کتاب منتخب الفقه. وفات وی به سال 1271 هجری قمری است و گورستان جنوبی طهران که معروف به سرقبر آقاست منتسب بدوست
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ اِ فَ)
ابن حمزه بن عماره بن یساربن عثمان اصبهانی، مکنّی به ابوالحسن. ادیب متوفی در سال 375 هجری قمری او راست: 1- فقرالبلغاء المختار من شعر عامهالشعراء. 2- قلائدالشرف فی مفاخر اصبهان و اخبارها. 3- کتاب شعر. (از معجم المؤلفین بنقل از هدیهالعارفین ج 1 ص 673). و رجوع به اصبهانی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از طین اصفهانی
تصویر طین اصفهانی
خاک سپاهانی
فرهنگ لغت هوشیار